رنجرو، به همراه خانوادهاش در روستایی نزدیک نیروگاه اتمی بوشهر زندگی میکند. او بسیار باهوش و بازیگوش است. رنجرو برای کمک کردن به خانوادهاش ماهی و چیزهای دیگر میفروشد. وقتی برای فروختن اجناسش به محل زندگی مهندسان نیروگاه اتمی میرود با پسر روسی آشنا میشود. علاقۀ رنجرو به تلسکوپِ پسر روس باعث دوستی آنها میشود. دوستی مابین یک پسر ایرانی و روس این احساس را در وجود آن دو زنده میکند که همۀ انسانها میتوانند دوستان خوبی برای هم باشند. پس رنجرو تصمیم میگیرد که برای برقراری صلح در جهان کاری کند و به دنبال این تصمیم، راهی یک سفر طولانی به سمت سازمان ملل متحد میشود...