داستان از آنجا شروع میشود که دختر جوانی به نام «ریچل» برای ساخت مستندی از یوگی به پارک جلیاستون میآید. او با سرجنگلبان «اسمیت» در رابطه با این موضوع صحبت میکند و اسمیت اجازۀ این کار را به او میدهد. ریچل دوربین کوچکی به پاپیون بوبو وصل میکند تا از یوگی فیلمبرداری کند. شهردار شهر «مایر برون» به علت بیلیاقتی بدهی زیادی بالا میآورد و تصمیم میگیرد با قطع درختان جلیاستون و تبدیل آن به زمینهای زراعی و فروش این زمینها بدهی خود را بپردازد و به قول خود به اقتصاد شهر کمک کند...