پرسه میزنم توی خاطرات روشنت شهرمون
حال خوبیه داشتن یه شهر و این همه پهلوون
میشه حس کنی همیشه عطر کاه گل و
که توی کوچه درختیه
از مغازههای سنگلج که بگذری
پشت شیشهها هنوزم عکس تختیه
زندگی یعنی تجریش و کوچههاش
که همیشه غرق شور و حال مردم
از کنار راه آهن که رد بشم
روح من مسافر امام هشتم
شهر آدمای پر امید
شهر کار و همت و تلاش
شهر مادرای قهرمان
لالهزار کل کوچههاش
شهر من همون شهر شاد و پر طراوت سابقه
رو خیابوناش اسم آدمای زنده و عاشقه
ما که وجه اشتراک خاطراتمون
تو کتاب فروشیای انقلاب شه
ردپای دلنشینی از گذشتهها
تو دل محله سرآسیابشه
هر کجای تهران و نگاه کنی
قبله سمت سیدالکریم وآسمون
شد تشییع سردار عزیز ما
عشق و اتحاد و غیرت و حماسمون