با شب ستیزان دل همنوا کن
صبح است جانا، شوری به پا کن
از ساغرِ صبح، جان میتَراود
جامی به دست آر، کامی وا کن
در صبحگاهان، دریاب خود را
از صبحدم وام، نقدِ صفا کن
افشان به دلها، عطرِ گلِ عشق
بگذر به هر کوی، کا ر صبا کن
در راه مقصود، گامِ طلب نهِ
سوی درِ دوست، روی دعا کن
از کارِ دلها، بُگشا گرهها
سر پنجه خویش، مشکل گشا کن
روُ پاس میدار، سعیِ کسان را
باری امین باش، باری وفا کن
افشان به دلها، عطرِ گلِ عشق
بگذر به هر کوی، کا ر صبا کن