سینمایی بازگشت به دریا ماهی کوچکی که آروزی دیدن دریاهای آزاد را دارد در تور ماهیگیری به دام میافتد و سر از آکواریوم یک رستوران در میآورد. پسر صاحب رستوران با او دوست میشود. او ماهیهای دیگر را متوجه خطری که هرروز آنها را تهدید میکند میسازد...
سینمایی گرگها و گوسفندها در یک سرزمین جادویی، در میان مراتع سبز و تپهها نزدیک یک روستای کوچک، یک گله گوسفند بیخیال زندگی میکنند. اما هنگامی که سر و کله گروهی گرگ گرسنه پیدا میشود، زندگی راحت و بدون استرس آنها دچار مشکل میشود...
سینمایی افسانه رباتها هزار سال پس از نبرد روباتها، دشمنان قسمخورده زورک و پینیکی بدون هیچ خاطرهای از اینکه چه کسانی هستند و یا چطور باهم پیوند خوردهاند از خواب بیدار میشوند...
سینمایی گل طلایی یک موش کور تلاش میکند به رویای دست نیافتنی خود یعنی تبدیل شدن به یک فوتبالیست معروف دست یابد تا معدن طلای زادگاهش را از دست شرور بزرگ و طمعکاری به نام «رئیس» نجات دهد...
سینمایی چگونه اژدهای خود را آموزش دهید؟-1 داستان در جزیرهای به نام «برک» اتفاق میافتد. چند نسل از «وایکینگها» در این جزیره سکونت داشتهاند و قهرمان داستان پسری لاغر اندام به نام «هیکاپ» است.
سینمایی ماجراهای نیکو- برادر کوچک، دردسر بزرگ برادر نیکو، توسط عقابهای وحشی دزدیده شده است؛ حالا او برای نجاتش به تنهایی به سمت قلمرو عقابها میرود.
سینمایی پسر کاراتهباز کودک سیاهپوستی به همراه مادرش از آمریکا به چین که مهد هنرهای رزمی جهان است مهاجرت کرده و در آنجا با عدهای درگیر میشود و چون از هنرهای رزمی چیزی بلد نیست مدام از دیگر بچهها کتک میخورد...
سینمایی شهر حیوانات در شهر حیوانات همه چیز کاملاً تحت کنترل حیوانات بود که ناگهان چند تا از ساکنان شهر گم میشوند و پلیس شهر به دنبال مجرمین وارد عمل میشود.
سینمایی ماهی فضانورد برای یک ماجراجویی باورنکردنی آماده شوید! ماهی فضانورد و دوستانش برای حل یک معما در شهر بزرگ احضار میشوند، جمعیت در حال کاهش است! حالا گروه باید بفهمند که چگونه آنها را قبل از ناپدید شدن کامل نجات دهند...
سینمایی هاچ زنبور عسل در این داستان «هاچ» به همراه دوستانش به دنبال ملکۀ مادر میگردند، چون زنبورهای قرمز در یک حملۀ غافلگیرکننده ملکه را ربودهاند.
سینمایی افسانه محافظان افسانههای بسیاری از جغدهای جنگجو به نام محافظان وجود دارد که در میان سایر جغدها دهان به دهان نقل میشود.
سینمایی افسانه شاهزاده کاگویا روزی پیرمردی بامبوشکن، یک بامبوی درخشان مییابد که در ساقه آن دخترکی پدیدار میشود. بامبوشکن او را نزد همسرش برده و تصمیم میگیرند که دخترک را بزرگ کنند...